قمر بنی هاشم شهادت زمزمه بارون آب از لب مشکاحسان جاودان

داره آب از لب مشکت / مثه بارون می چکه
داره از چشمت عزیزم / بی امون خون می چکه
شدی غارت؛ شدی پامال / اینهمه نیزه چرا؟
شدی غرق تیر و شمشیر / ای امید خیمه ها
برده روح از تن - هلهله ی دشمن
شکسته فرقت رو - عمودی از آهن
داداش - دستاتو که دادی
نگو که از رو اسب - با صورت افتادی
داداش ( قرار من عباس ) ۳

 

ساقی تشنه، غم تو / دیگه پشتمو شکست
چیزی جز دست بریده‌ت / راهِ امّید و نبست
بی حیاها بدجور انگار / به سراغت اومدن
غرقِ کینه، تکیه گاهم! / پر و بالت رو زدن
ای شاه غیرت - امون از این غربت
بدون تو عباس - خیمه میشه غارت
من که - میرم سوی گودال
نمیمونه حتی - یه معجر و خلخال
داداش (پاشو علمدارم) ۳

 

چه خوبه اینکه گرفتی / سر من رو رو پاهات
بمیرم ساعتی دیگه / یاری نیس دیگه برات
داره داداش این جماعت / قصد نحر گردنت
درمیارن بی حیاها /  پیرهنت رو از تنت
ارباب خوبم - همیشه محبوبم
برا غم سینت - به سینه می کوبم
افتاد - دو دست من اما
نشد دیگه جسمم - لگد کوب اسبا
تنها ( حسین حسین مولا) ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]