فاطمه الزهرا بستر زمینه بدنی نیستمحسن طالبی پور

در بسترم افتاده همه پیکرم از کار
بر روی سرم درد غریبی شده آوار
از بعد پیغمبر کسی از اهل مدینه
دیگر نمی آید به سراغ من بیمار
شد رنگ و رویم زرد/ جوری زده نامرد/ جان می کنم از درد ۲
ای کاش که بمیرم ۲

 

جسمت شده آب و دگر از تو  بدنی نیست
از تو روی دستم که به جز پیرهنی نیست
حال تو بگوید به من غم زده مادر
زینب به خدا مادر تو پاشدنی نیست
ای یاور حیدر/ برخیز تو ز بستر/ بی من مرو مادر ۲
ای کاش که بمیرم ۲

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]