فاطمه الزهرا بستر زمزمه تنهاترين مرد زمينرضا تاجیک

نرو ببين خونه نشينم
تنهاترين مرد زمينم
نرو نذار فاطمه جان كه
روزاى بى تو رو ببينم
نرو مثه ابرى كه مى باره ميشم
توو اين مدينه بى تو آواره ميشم
راحت بگم كه بى تو بيچاره ميشم 2
واى فاطمه واى فاطمه 2

 

اين روزگار دستامو بسته
كمر به كشتن تو بسته
شكسته ميشم ذره ذره
مى بينمت پهلو شكسته
چه بى حيايى رو پر تو پا گذاشت ؟!
چه دستى پاى چشماى تو جا گذاشت؟!
نذار بگن كه حيدرو تنها گذاشت 2
واى فاطمه واى فاطمه 2

 

بين گلوت نفس نمونده
جونمو رو لبم رسونده
منو ببخش يه جور شدى كه
على برات فاتحه خونده
به سمت قبله فاطمه پا كشيدى
مگه غريب موندن من رو نديدى
چى شد كه از بچه هاتم دل بريدى 2
واى فاطمه واى فاطمه 2

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]