رقیه سادات شهادت زمزمه دوباره شام غريبونهرضا تاجیک

ببين چطور آروم خوابيده
معلومه خيلى زجر كشيده
با بوسه از  سر بريده
ديگه به آرزوش رسيده
يادته سر به روى پاى من ميذاشت
پاهاش مى سوخت ولى شكايتى نداشت
ديدى آخر مادرشو تنها گذاشت 2
وای بنفشه وای بنفشه 2

 

وقتى كه از رو ناقه افتاد
طفلک دوباره رو پا ايستاد
با اينكه درد مى كشيد اما
خواهراشو دلدارى مى داد
از  ضعفِ توو زانوش به من چيزى نگفت
از زخمِ رو ابروش به من چيزى نگفت
از دردِ توو پهلوش به من چيزى نگفت 2
وای بنفشه وای بنفشه 2

 

تا سر باباشو توو طشت ديد
"أبا أبا" مى گفت مى لرزيد
روضه ى خيزران مى خوند و
با مشت روى لباش مى كوبيد
چرا سرت اينطورى پس جدا شده
حرف تو نُقل بزم شاميا شده
ميگن بابات ذبيح بالقفا شده 2
وای بابایی وای بابایی 2

 

دوباره شام غريبونه
دوباره باز غسل شبونه
رباب بازم دارم مى بينم
آثار نيش تازيونه
يه عمره كه هى مى خورم خون جگر
يادم نميره روضه هاى پشت در
ميگن زدن مادرمو چهل نفر 2
واى مادرم واى مادرم 2

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]