از پيچ كوچه ها كه رد شد
توو راه، نانجيبى سد شد
يه ابر تيره اى رسيد و
هواى آسمونا بد شد
نگاه به مادر ما با غضب مى كرد
نامرد ياد كشته هاى عرب مى كرد
كاش نانجيبو بابامون ادب مى كرد 2
واى مادرم واى مادرم 2
دلم مى لرزيد از غم و درد
كوچه رو ديد خاليه از مرد
با ضربه هاى پاش ديدم كه
دق و دليشو خالى مى كرد
مادرمو ديدم كه افتاده زمين
داد مى زدم با دل مضطر و غمين
نكن با ناموس اميرالمومنين 2
واى مادرم واى مادرم 2
مادرمو رو پا نشوندم
خاكاى چادرو تكوندم
با هر مصيبتى بود اما
مادرمو خونه رسوندم
كشتى عشق مرتضى پهلو گرفت
تو خونه ديگه از بابامون رو گرفت
چادرشو ديگه تا رو ابرو گرفت
واى مادرم واى مادرم 2