یابن شمس الضحی، یابن طاها
یابن الزهرا، تصدق علینا
و انا العبد، انت مولا، ابی عبدالله
حسین جان - سایهی سرم - خورده از کرم - به تو مسیرم
حسین جان - اگر نوکرم - داده مادرم - به روضه شیرم
ارباب من، ای حسین جان 3
من که حالا شدم قد خمیده
آمدی از سفر نور دیده
من بریده، نفسم تو، گلو بریده
پدر جان - جان من بگو - که دیگر سر - سفر نداری
پدر جان - فقط بگو از - تاول پایم - خبر نداری
از این دنیا/ بی تو سیرم
مثل مادر/ گوشه گیرم
باید از تو/ رو بگیرم
بابای من، ای حسین جان 3
با غم و درد خود میکنم خو
مینهم دست خود روی زانو
کشتی من، در خرابه، گرفته پهلو
پدر جان - خودت شاهدی - سحر ندارد - شب خرابه
چه شب ها - که گریه کردیم - برای اصغر - من و ربابه
خالی مانده/ گاهواره
میگوید او/ با اشاره
رفت از دستم/ شیرخواره
بابای من، ای حسین جان 3