عبدالله بن الحسن - - -زمزمه ديگه به تن توون نداریاحسان جاودان

آه دلم توی حرم گرفته    با اهل خيمه غم گرفته
الهی خیر نبینه اونکه             قرارمو ازم گرفته
آه ديدم دوباره رفتی از حال    شدی به پای كينه پامال
ديدم هزار تا تيغ و شمشير         بالا ميره ميون گودال
شدی گرفتار/ تو سيل كفتار
با دست كوچيكم برات ميشم علمدار
تا نيمه ی شب/ به زير مركب
به روی سينه ات ميمونم تا آخر كار
عمو حسين جان 2    عمو 5 حسین جان


آه باز خمای عميق و كاری    ديگه به تن توون نداری
بميرم ای عموی خوبم             كنار تو نمونده ياری
آه تو که غريب و بی سپاهی   ديگه برات نمونده راهی
تو اين غروب امير تشنه           با خونِ دل تو قتلگاهی
با جسم پر خون/ با پای بی جون
تا قبل اينكه دير بشه پاشو عمو جون
خدای غيرت/ ببين چه راحت
داران ميرن حراميا تو خيمه هامون
عمو حسين جان 2    عمو 5 حسین جان

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]