قمر بنی هاشم شهادت زمزمه یه مشک خالیاحسان جاودان

آه عجب تلاقی عجیبی       چه لحظه ی سخت و غریبی
تموم علقمه شده مست     چه عطر یاس و عطر سیبی
آه خسوف ماه و دست کینه    هجوم درد و درد سینه
گرفته باز روضه ی حیرت           پرستوی شب مدینه
پاشو علمدار/ ببین که مسمار
چه کرده بود با غیرت حیدر کرار
پاشو برادر/ ببین که مادر
هنوز کمونیه قدش از در و دیوار
داداش اباالفضل2  امید خیمه گاه من داداش ابالفضل
 

آه دو دست خون، یه مشک خالی    دیگه نمیمونه سوالی
دو یا سه آیه از تنت نیست          باید باشه همین حوالی
آه سه شعبه و نگاه خونی    بهار خیمه ی خزونی
شدی زمینی از عمودِ    سپاه شام، ای آسمونی
امیر لشگر/ شدی چه پرپر
پراتو کی شکسته ای امید خواهر
نبوده قسمت!/ نکش خجالت!
نمیمونه تشنه داداش، علیّ اصغر
داداش اباالفضل2  امید خیمه گاه من داداش ابالفضل

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]