زینب کبری ، حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه جون به لبم رسیده (شام)رضا تاجیک

نمی دونی برادر چشام چها ندیده
تعطیله شهر شام و انگار که روز عیده
دارن تو میدون شهر چه ریسه ای می بندن
به پای نیزه ی تو می رقصن و می خندن
حرف کنیزی طفل سه سالته ای وای جون به لبم رسیده
میگه عمو کجاست میگم غصه نخور حتماً ناله هات و شنیده
سکه و زر خداشون     وا شده عقده هاشون
چه شوره دیده هاشون 2
حسین حسین مظلوم 4

دلم شده سرای غصه و غربت و درد
چی بگم از محل یهودیای نامرد
داداش ندیدی که چی به روز ما آوردن
همه ما رو به دست تازیونه سپردن
سنگا یکی یکی یا که به تو میخورد یا که به آل عترتت خورد
اومد یه پیرزن دنبال تو می گشت تا که سنگش به صورتت خورد
شام پر از بلا بود            دلم پر از عزا بود
سرت به زیر پا بود 2
حسین حسین مظلوم 4

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]