عاشق و سرگشته روضه خوان برگشته
زیر کوه بلا خونجگر گشته
دختر حضرت غیرت الله قهرمانانه بی یار و همراه
شد علمدار نصر من الله
فریاد یامحمدا زینب رسیده کربلا
بین غربت تنها کشته این بانو را
خاطرات محل یهودیها
حمله کردند به او وحشیانه وای از آن ضجه ی کودکانه
زیر بارانی از تازیانه
فریاد یامحمدا زینب رسیده کربلا
حال او را دیدند بر غمش خندیدند
آه او را شنیدند و رقصیدند
کار روز و شبش اشک و آه است جسم او مثل رختش سیاه است
بر لبش روضه ی قتلگاه است
فریاد یامحمدا زینب رسیده کربلا