رقیه سادات شهادت زمینه بازم آغوشمبهمن عظیمی

بیست و پنج روزه ، با غم تنهایی دمسازم
تا سرت اومد ، زندگیم معنا گرفت بازم
بازم آغوشم ، از تو آغوش و تمنّا کرد
بوی تو اومد ، چشم نابینامو بینا کرد 

حق دارم بابا مث پیرِزنا باشم
تا نگیرن دستمو نمی‌تونم پاشم
کاش نمی‌افتادم از رو ناقه ها اون شب
گفته بود می‌کُشدم وقتی که پیداشم

کُشت منو از بس لگد زد به سر و پهلوم
یا اباالمظلوم حسین و یا اباالمظلوم ۲

(یا اباالمظلوم حسین و یا اباالمظلوم)

 

بیست و پنج روزه ، رشته‌ی عمرم به مو بنده
تو پیشم باشی ، حتی ویرونه خوشاینده
ساربان آتیش ، زد دل دخترتو بابا
وقتی توو دستش ، دیدم انگشترتو بابا

عمه می‌دونه که خیلی خسته ام دیگه
صورتم به جای پات امشب روی ریگه
هم نفس بالا نمیاد؛ فرصتم نیستش
بعده من عمه براتو دردمو میگه 

از تنم داره می‌ره جونم آروم آروم 
یا اباالمظلوم حسین و یا اباالمظلوم ۲

(یا اباالمظلوم حسین و یا اباالمظلوم)

 

زبانحال حضرت زینب (سلام الله علیها)

غنچه ی یاسم ، عمه قربون قد و بالات 
دختر خوبم ، قربون این صورت زیبات
آرزوم این بود ، بعده بابات باشی امیدم
لااقل ای کاش ، جشن تکلیفت رو می دیدم

وقتی چشمات رو سر بریده میخکوب شد
خیلی ترسیدم میون قلبم آشوب شد
گرچه سوختم از غم دق کردنت، عمه!
اما خوشحالم که دردای تنت خوب شد

لالایی واست می‌خونم ای گل ریحان
یا رقیه یا رقیه یا رقیه جان ۲

(یا رقیه یا رقیه یا رقیه جان)

 

خیلی سعی کردم ، تا نبینی رأس باباتو
از تنم جون رفت ، وقتی که بستم دو چشماتو
خیلی سعی کردم ، تا تو رو زنده نگهدارم
اما شرمندم ، دخترم خیلی دوسِت دارم

رفتنت زخمی روی زخمام گذاشت بازم
باز دارم می‌سوزم و با غصه می‌سازم 
عمه رو بیچاره کردی عاقبت رفتی
کاشکی من جای تو می‌مُردم گل نازم

خوش به حالت پر زدی آخر از این زندان
یا رقیه یا رقیه یا رقیه جان ۲

(یا رقیه یا رقیه یا رقیه جان)

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]