عاقبت رفتی ، کردی خاموش نور عینم رو
یا رسول الله ، عاقبت کشتن حسینم رو
ناله و آهه ، که بلنده از نهاد من
مادرم زهرا ، تو بیا برس به داد من
مثل موهات زندگیم توو دستای باده
خواهرت واسه اسارت میشه آماده
سرتو با عجله بُریدن و بُردن
پیکرت اما زیر دست و پا افتاده
«از یه قطره آب لبِ خشکت شده محروم
یاحسین و یاحسین و یاحسین مظلوم۲»
عاقبت موندم ، بی کس و تنها توو این اوضاع
ای حسینم ای ، کشته ی مقطع الاعضاء
داغ هجرونت ، شد دیگه درد بی درمونم
ای حسینم ای ، کشته ی افتاده در خونم
واسه ی چی پا گذاشتن رو تنت ای وای
پیش چشمای رقیه زدنت ای وای
نانجیبا از تنت پیراهنو بُردن
روی خاکا مونده عریان بدنت ای وای
«معجرا رو بردن و عباس نبود پهلوم
یاحسین و یاحسین و یاحسین مظلوم۲»
عاقبت رفتی ، جا گذاشتیم بین این اوباش
در به در موندم ، زینبم میمُرد برات ای کاش
من که پنجاه سال ، خواهری کردم برای تو
چجوری حالا ، بپوشم رخت عزای تو
اکبرت رو کشتن و غرق غمت کردن
نیزه ها بدجوری گُنگ و مُبهمت کردن!
ای خدا لعنت کنه اونارو که اینطور ...
واسه چند دِرهم عزیزم درهَمِت کردن
«خواهرت شد به اسارت بعد تو محکوم
یاحسین و یاحسین و یاحسین مظلوم۲»