مفهوم زمان! بی تو زمان بی قدر است
خط و قلم و واژه، بیان بی قدر است
امکان تو را قدر ندانست جهان
رفتی و بدون تو جهان بی قدر است
ای کوفه، زمان زمانِ پایان شده بود
تنها همهی دغدغه ها نان شده بود
آن روز ولی، ولیِ حق تنها بود
عقل و خرد شما که پنهان شده بود
خواهان ولاییم و بَلا نفروشیم
سرمایه ماست، پس وِلا نفروشیم
هر قدر بَلا به گردهی ما باشد ...
ما قدر علی را به طلا نفروشیم
تا بود، یتیم کوفه هم بابا داشت
یک لقمهی نان گرم با خرما داشت
او فرق نداشت با فقیران، اما
فرقی که شکست، فرق با دنیا داشت