مناجات - - -بدون نغمه لعنت به غلافی کهمرضیه عاطفی

مهمان شده و رخصتِ دیدار گرفته
از سفرهٔ تو برکتِ بسیار گرفته

این سائلِ هر سالهٔ ماهِ رمضانت
برگشته و تصمیم به اقرار گرفته

أنتَ الغَنی و خالِق و مَعبود؛ أنا العَبد
یک بندهٔ بد؛ با دلِ زنگار گرفته

غفرانِ تو را گریه کنان بینِ مناجات
با توبهٔ پیوسته به اصرار گرفته

یارب! به شفاخانهٔ محرابِ تو سوگند
از عشق، نمازم تبِ سرشار گرفته

خونم متلاطم شده هر بار که دستت
نبض  منِ آشفتهٔ بیمار گرفته

ماه رمضان ثانیه به ثانیه، هر آن
لطفت خبر از خیلِ گرفتار گرفته

خوشبخت منم، آنکه به تو داده دلش را
وقتِ سحری مهلتِ گفتار گرفته

نان دیده سرِ سفره، به یادِ غم  دستاس
بسیار دلم لحظهٔ افطار گرفته

لعنت به غلافی که شده خیره به بازو
قنفذ چقدَر جرأتِ پیکار گرفته!!!

یک ضربهٔ ناکار، به بازویِ خدا زد
از فرطِ کبودی، دلِ مسمار گرفته

زهرا که به دستانِ خودش یکسره نان پخت
طوری شده که دست به دیوار گرفته

در کوچه چه پیش آمده؟! که محضرِ حیدر
از صورتِ خود فرصت اظهار گرفته؟!

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]