مناجات - - -زمزمه سه ساله ی توامحسین رحمانی

تو اومدی و  من نمیتونم بخندم
با بوسه زخمای لب تو رو می بندم
دلم گرفته از همه، از این همه درد
از زجر و از حرمله هم گلایه مندم‌
شدم مثه نامه ی تا خورده / همه تنم شکسته، پا خورده
عمه غذاشو داد به ما اما / خیلی کتک به جای ما خورده
بابا حسین خیلی دوست دارم ۴

 

سه ساله ی توام ولی ببین خمیدم
توو کوچه ها هزار تا حرف بد شنیدم
خبر داری دختراتو کجاها بردن
شراب ‌و می ندیده بودم و ... که دیدم
خبر داری توو بزم می، رفتم / اونم به زور کعب نی رفتم
سئوال من ازت فقط اینه: / بی روسری توو کوچه کی رفتم؟
بابا حسین خیلی دوست دارم ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]