رقیه سادات شهادت زمینه بازار دیدمبهمن عظیمی

گریه می‌کنم برات ، که شاید واشه چشات
زخمیه چرا سرت ، دخترت بشه فدات
مهربون بابای من - پاشو از جا کاری کن واسه ی غمای من
مهربون بابای من - به خدا کشته منو تاولای پای من
مهربون بابای من - رفتی و بدون تو شد خرابه جای من
تا تو رفتی آزار دیدم
مثل عمّه بازار دیدم ۲
بابا - حسین / بابا حسین ...

 

منو این دستای سرد ، یه دل و اینهمه درد
می‌دونم که گریه هام ، عمه جونو خسته کرد
ای سرِ از تن جُدا - دیگه امشب مرگمو می‌گیرم من از خدا
ای سرِ از تن جُدا - چجوری سوخته موهات بمیرم برات بابا
ای سرِ از تن جُدا - جون دخترت دعا کن منم بشم فدا
یک لحظه واکن چشماتو
هرجا رفتی میام با تو ۲
بابا - حسین / بابا حسین ...

 

وای از اون حرفای بد ، وای از اون ضرب لگد
از رو نیزه دیدی که ، کتکم زدن چقد
آخه من دخترتم - بیست و پنج روزه بابا نگران سَرِتَم
آخه من دخترتم - دیگه خیلی باعثِ زحمتِ خواهرتم
آخه من دخترتم - می‌بینیم حالا چقد شبیهِ مادرتم
با هم از این دنیا میریم
با هم پیش زهرا میریم ۲
بابا - حسین / بابا حسین ...

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]