علی المرتضی عید غدیر ، ولادت بدون نغمه تاج سر هستی‌ایمان کریمی

آمدم دنیا، شدم شیدا و مدهوش علی
آخرش هم می‌روم روزی در آغوش علی

چونکه او تاج سر هستی‌ست، با فخر تمام
گفته‌ام من نیز هستم گَرد پاپوش علی

گرچه‌ نفرین کرد او را بیوه‌ای، اما نشد _
_ وقت تقسیم غذا آن زن فراموشِ علی

مسلم و گبر و یهود و دشمنان و دوستان
از ازل رزق دو عالم بوده بر دوش علی

چون شهادت می‌دهم من بر واللّهی‌اش
در نمازم مستم از تحریر چاووش علی

بعد پیغمبر نیامد آیه‌ای، امّا خدا
حرف‌هایش را خصوصی گفته در گوش علی
###
از منِ یک لا قبا چیزی نمی‌خواهد، ولی
جان من را هم بخواهد، جان من نوش علی

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]