علی اکبر شهادت زمزمه داغ جَوونبهمن عظیمی

یهو بهار عمرت / بشه خزون چه سخته
خدا خودش می‌دونه / داغ جَوون چه سخته
حقّش نبود که - بشه عزادار
خیلی برات زحمت کشیده اُمِّ لیلا
چه آرزوها - داشتم برا تو
حالا باید جَمعت کنم از بین صحرا
علی علی جان ۴

 

خدا می‌دونه داغت / علی چه کرده با من
تحمل فراقت - سخته چقد برا من
تک تک موهام - شده سفید و
حس می کنم دردتو با همه وجودم
همه دیدن با - هزارتا زحمت
رو زانو اومدم پیشت بود و نبودم
علی علی جان ۴

 

ریختن روی تو آخر / زهرِ کُشندَه شونو
می‌شنَوَم اینجا حتی / صدای خنده شونو
به اشک چشمام - دارن می‌خندن
پاشو علی تا پیش تو جون نَسِپُردم
زدن با یک تیر - دو تا نشونه!
عمه نبود منم کنار تو می‌مُردم
علی علی جان ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]