حجت المهدی ، مناجات فراق و وصال بدون نغمه خوانِ مناجات و بُکامحمد علی نوری

اَللهُمّ عجّل فَرَجَ مَولانَا الْمَهدی عليه‌السّلام

ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم
ای خدا! خوانِ مناجات و بُکا گُستَردم
من، بساط غم و اندوه و نوا گُستَردم
پرده‌ی سترِ ادب، روی خطا گُستَردم
ای خدا! باش به امر فَرَجِ یار، عَجیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

هست عالَم به تمنّا که رسد خَتمِ حُجَج
پُر شده دهر ز اَمواج غم و كُفر و عِوَج
به سُتوه آمده عالَم ز درازای حَرَج
با دعای به فَرَج، باز شود قفلِ فَرَج
هست غیبت به گرفتاریِ این دهر، دلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل
@Bipelak_ir
باز، گُسترده شده پنجره‌های عرفه
هر که رو کرده به نجوای هوای عرفه
با حسینِ بن علی، خوانده دعای عرفه
جلوه در کرببلا کرده خدای عرفه
بسته دل بر حَرَم خون خدا، بندِ دخیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مَردم از فتنه‌ی دوران، به عذاب افتادند
جای دریا همه در بحرِ سراب افتادند
جای هشیاری و اِدراک به خواب افتادند
زیر بارانِ غم و درد ز تاب افتادند
خلق گردیده ز هجرانِ ولیّ تو، ذلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

زیرِ خنجر زده فریاد حسینت: "عجّل ..."
شده عبّاس، ز عطشانیِ اَطفال، خجل
صبحِ روز عرفه، کوفه شود راهى، دل
شد دعای به فَرَج از دمِ روضه، حاصل
شد دعای به فَرَج، ذکرِ لب خُشک و عَتیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مُسلم، افتاد زمین، روضه‌‌ شد آغاز اینجا
عُمره‌ی مُفرَده شد حجّ حسین و سقّا
راه، افتاد حسین و حَرَمش در صحرا
با سفیرش که چنین شد؛ چه شود با مولا!؟
به قتیلِ رهِ عشقِ به حسين، اِبنِ عقیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]