حسین الشهید گودال قتلگاه زمزمه نعل تازه زدنیاسین زندی

لب تشنه بی حال / با پهلو انداختنت توی گودال
لب تشنه بی حال / با خنده میگفت یکی "کَیفَ احوال؟"
لب تشنه بی حال / خوردی چه نیزه الهی بشم لال
سینت زخمی - چشمات خونی - ای وای مادر
شمر ملعون آورد خنجر

 

بردن سرت رو / رو خاکا ریختن به هم پیکرت رو
بردن سرت رو / بردن هم انگشت و انگشترت رو
بردن سرت رو / آروم کنه کاش یکی خواهرت رو
قلب زار و ... - چشم تار و ... - کشتن یار و ...
نعل تازه زدن اسبا رو

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]