جعفر الصادق شهادت زمینه سوختن پر یعنی‌ چیحمید رمی

حالا دارم می‌فهمم، آتیش در یعنی‌ چی
حالا دارم می‌فهمم، سوختن پر یعنی‌ چی
حالا دارم می‌فهمم، توو کوچه‌های غربت
حمله به یک خونه با، چهل‌ نفر یعنی‌ چی
نفس نمونده تا بگم  //  یه دریا گریه هم کمه
خدا می‌دونه چی گذشت  //  توو کوچه‌ها به فاطمه
وای از حال مادرم
وای از چشمای ترم
من هم بین کوچه‌ها
ارث از علی می‌برم

 

حالا دارم می‌بینم، گرد و غبار و دودو
حالا دارم می‌بینم، شعله‌های نمرودو
حالا دارم می‌بینم، چیزی رو که مادر دید
با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و ...
یکی نگفت توو کوچه‌ها  //  بذار عبا به تن کنه
میون شهر کسی نبود  //  فکری به حال من کنه
وای از تنها موندنم
وای از روضه‌ خوندنم
با پاهای بی‌رمق
تا کوچه کشوندنم

 

حالا دیگه حس کردم، عطش رو توو اوج تب
حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب
حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه
چرا همش خون بارید، چشای عمه‌م زینب
توو کربلا خمیده شد  //  کسی که مثل حیدره
آخه یکی رو نیزه‌ها  //  سر حسینو می‌بَره
وای از ماجرای نی
وای از روضه‌های نی
سنگ می‌خورد به بچه‌ها
هِی از لابه‌لای نی

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]