بمیرم برات مادر ، که اینجوری بی رمقی
بمیرم برات مادر ، که چند شبه خواب نداری
بمیرم برات مادر ، سرت تعادل نداره
بمیرم برات مادر ، که تشنته تاب نداری
رو دست بابات / راهی میدونی
خدا به همرات / راهی میدونی
روبروی بابات گلم // خیل سپاه دشمنه
دیدن غریبیش علی // زخم دل و جون منه
نکنه واسه تشنگی // به حرمله رو بزنه
بمیرم برات مادر ، رنگت پریده پسرم
بمیرم برات مادر ، رمق نمونده توو چشات
بمیرم برات مادر ، از اینکه دارم می بینم
میگردونی از سوزِ ، عطش زبون دور لبات
دل بی قرارم / شرمندتم مادر
شیری ندارم / شرمندتم مادر
لب تو تَرَک داره و // جونی نداره پیکرت
نَفَس تو بند اومده // برات بمیره مادرت
بی تعادله از عطش // میفته رو شونه سرت
سه شُعبه شنیدم که ، سرت رو چرخونده گُلَم
خون حنجرت آتیش ، به آسمونها میکشید
با تیری که هم قد ، تن نحیف تو بوده
گلوتو بُرید دشمن ، مِنَ الوَریدِ الی الوَرید
زیر عبای / بابای بیچاره ات
پنهونه مادر / گلویِ صد پاره ات
خدا نکنه بعد از این // سَری که شد از تن جدا
جلو چشای مادرت // بره بالای نیزه ها
خبرتو آوردن و // دارم می سوزم بی صدا
