" یا رَبّنا " گفتم ؛ تو در ذهنم نشستی
مولودِ کعبه! هر چه دارم من، تو هستی
دل از خدا بُردی تو از بس حقپرستی
در کعبهی قلبم تو بُتها را شکستی
اَلحق که مرآتی تو بر پروردگارم
جانم فدای هم پدر، هم مادرِ تو
آیا شود من هم بیایم محضر تو
رخصت بده یک لحظه باشم قنبر تو
ای کاش در راه تو گردم پرپرِ تو
من خواب دیدم در رهِ تو جاننثارم
" مَن ذَا الّذی ذاقَ ... " چه حُبّ بینظیری
در بندِ تو، بَه بَه، چه خوش باشد اسیری
ای آنکه داری شهرتِ نِعمَ الامیری!
اسم تو آمد در میان؛ خرده نگیری ...
در مستیِ از یاد تو بیاختیارم
دارد به پایان میرسد ماهِ مبارک
دستم تهی از توشه میباشد بِلاشَک
در خوببودن تو تکی؛ من در بدی تک
"لا فَرَّقَ اللهُ" شها! بَینی وَ بَینَک
هستی فقط تو دلخوشیّ روزگارم
یا سیّدی! نَفسُ النّبی! آقای عالَم!
ای کاش گردم با تو قبل از مرگ، مَحرَم
دارد به پایان میرسد، این عمر، کمکم
مُهر قبولی میزنی شعرِ مرا هم؟!
غبطه خورِ لطفت به شعرِ شهریارم
اهل دلی میگفت: بر عاشق، یقیناََ
شیرینترین هنگام باشد وقت مُردن
زیرا که میبیند تو را با ضِرسِ مُتقَن
چشمش شود از دیدن روی تو روشن
لبتشنهی آن لحظههای احتضارم
با این همه، من را اگر قابل ندانی
در دوزخم اندازی و از خود برانی
گِردِ هم آرم اهلِ آن را با اَذانی
در بینِ شُعله میکنم من خطبهخوانی:
ای اهل آتش! من علی را دوست دارم
علی المرتضی زیارت بدون نغمه تو بُتها را شکستی(ویژه روزهای پایانی ماه رمضان)محمد علی نوری
مرتبط
نظرات شما