محمد المصطفی ولادت بدون نغمه شعفِ خدامرضیه عاطفی

«بلغَ العُلی» نوشتم «کشَفَ الدّجی» عیان شد
چه سُرورها به پا شد، شعفِ خدا عیان شد

به دلِ رسولش انداخت چه رحمتِ وسیعی
که چنین پُر از مودّت شد و با وفا عیان شد

خودِ دلبر است و سرور، شده حضرتِ پیمبر
شده عالمی معطّر، گلِ أنبیا عیان شد

پدرِ حدیثِ «لولاک» رسید و در حقیقت
هدفِ «خلَقتُ الأفلاک» چه بی ریا عیان شد

چه تکان تکانی افتاد به پیکرِ مدائن
خبرِ ولادتِ قبله و کعبه تا عیان شد

تبِ آتشینِ آتشکده شد خفته و خاموش
بتِ سجده کرده میگفت خدایِ ما عیان شد

قمر از خودش به شرم آمد و شقّ القمری کرد
شبِ اوّلی که نورِ رخِ مصطفی عیان شد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]