رقیه سادات شهادت شور بيا عمه جوناصغر چرمی

بيا عمه جون - ببين اومده  بابايى از سفر
بيا عمه جون - رسيده خرابه با چشماى تر
مى خوام بش بگم - ديگه منو از اين خرابه ببر
چشم مادرش روشن
ببينه سر بابام دست كدوم جلاده
چشم مادرش روشن
ببينه از روى نيزه ها زمين  افتاده
چشم مادرش روشن
ببينه رقيه با عشق باباش جون داده
حسين بابا حسين بابا

 

كمك كن عمه - بذارم سرِ ، بابامو ، رو دامن
تو گوشش بگم - چه بلايى آوردن بر سر من
منم مثل اون - ندارم يه جاى سالم رو بدن
چشم مادرش روشن
ببینه کنج خرابه تو غل و زنجیرم
چشم مادرش روشن
ببینه مثل خودش دست به کمر راه می رم
چشم مادرش روشن
برای بلند شدن دست به دیوار می گیرم
حسين بابا حسين بابا

 

کمک کن عمه - یه کم سر و وضعم بشه مرتب
کمک کن عمه - بکش شونه رو موهام عمه زینب
کمک کن عمه - دیگه راحت می شی از دستم امشب
چشم مادرش روشن
ببینه چجور داره دست و تنم می لرزه
چشم مادرش روشن
امون‌ از بزم حرامی و چشای هرزه
چشم مادرش روشن
مگه یه گوشواره اینجا چقدر می ارزه ؟
حسین بابا حسین بابا

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]