داری میری تنهام میذاری
نمیگی یه داداشی داری
که تنهای تنها ، توو این دشت و صحرا
نداره بدون تو یاری
نخواب روی خاکا ، دیگه پاشو سقا
قرار بود بری آب بیاری
شبیه تنِ / علیم شد تنت
عبا هم ندارم برا بردنت
پناهم بمون / پناه حرم
نذار که اسیری بره خواهرم
اینا که به مشک رحم ندارن
چی به روز زینب میارن
نذار پا به خیمه بذارن
اباالفضلم 4
الهی نبینم غمت رو
غم اشکای نم نمت رو
الهی نبینم ، به خنده گرفتن
دل خون و قد خمت رو
ببخش ای برادر ، اگه دست ندارم
بگیرم بازم پرچمت رو
بگیر خون و از / رو چشمای من
یه دفعه شکسته شدی وای من
سر درهمم / فدای سرت
الهی بمیرم برای سرت
برا لحظهای که رو خاکاس
تن تو زیر دست و پاهاس
سرت دست گرگای صحراس
حسین جانم 4