قاسم بن الحسن شهادت زمینه خون جای عسلبهمن عظیمی

مسیر عمرم حکایت عشق
میون قلبم حرارت عشق
سلام نوکر با چشمای تر
به کربلا و به حضرت عشق
عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه
سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه
در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم
من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم
(یا حسین ۳ جان) ۳

 

افتادم از پشت زین عمو جون
با صورتم رو زمین عمو جون
تنم پر از زخمه و جراحت
بیا و حالم ببین عمو جون
آتیشم زده غم عشق تو / حتی خاکسترم و بُرده
سنگ و نیزه های این نامردا / چه بلایی سرم آورده
اون، بلایی، که می گفتی توو خیمه، دیدم
زیر پای، یه لشکر ببین قد کشیدم
(ای عمو ۳ جان) ۳

 

شبیه قلبت تنم شده چاک
افتادم اینجا رو خار و خاشاک
از کنج لبهای قاسم تو
جای عسل خون می ریزه رو خاک
هر کجای تنم و می بینی / از جفای نیزه سرخ رنگه
از زمین نمی تونم که پاشم / رو سرم تا بارون سنگه
میرم اما، دلم تا ابد بی قرارت
کاش، می شد بیشتر از این بمونم کنارت
(ای عمو ۳ جان) ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]