منسبِ ذرّیه خیرالنّسا را داشتی
صادقانه سیره شیرِ خدا را داشتی
در تمام عمر، غیر از مسجد و درس و حدیث
حضرتِ شیخ الائمه! تو کجا را داشتی؟!
شد حسینیّه تمام خانه ات؛ با جان و دل
روضه میخواندی و داغ کربلا را داشتی
هم محرّم، هم تمام ماه های سال را
یاد جدّت بودی و حال عزا را داشتی
اشک، جاری میشد از چشمانِ تو بی اختیار
داغ سقّا و غم «أدرک أخا» را داشتی
عدّه ای نامرد با پایِ پرهنه بردَنت
در گلویت آه و بغض بیصدا را داشتی
جان سپردی کنج بستر، پیکرت غارت نشد
خوب شد انگشتر و بر تن عبا را داشتی!