جعفر الصادق ، محمد المصطفی ولادت بدون نغمه عطر گلستاناسماعیل شبرنگ

می وزد در سینه ها عطر گلستان شما
می دمد نور خدا از عمق چشمان شما

نوبهاری در دل ماه ربیع الاوّل است
خنده زد گل در حضور روی خندان شما

"یا رسول الله" گفتم پر گرفتم تا خدا
شد مدینه مقصد این عبد حیران شما

اوج معراج دل ما گنبد خضرای توست
می درخشد آفتاب از صبح تابان شما

هر دلی که دور شد از تو کویری می شود
تشنه ام تا که ببارد باز باران شما

هر کسی مهجور ماند از آیه های بندگی
زود آدم می شود با صوت قرآن شما

حلم و تقوا و جهاد نفس و ایمان با عمل
قطره ای از شرح اقیانوس برهان شما

بارها گفتی که جان من فدای فاطمه
جان عالم گردد آقاجان به قربان شما

عاشقی ایرانی ام از شیعیان حیدرم
پیرو سلمانم و عمری مسلمان شما

امتداد نور تو در صادق آل عباست
در مسیر جعفریم از لطف و احسان شما

حاجت ما را به دست شاه مشهد داده ای
خاکبوس بچه های توست ایران شما

حال و روزم نیست خوب اما مداوا می شوم
تا که زانو می زنم در نزد خوبان شما

این شب عیدی تفضّل کن برات کربلا
کاش می شد در حرم باشم به فرمان شما

منتظر هستیم تا مهدی بیاید از حجاز
غرق آرامش شود قلب پریشان شما

یاابالقاسم! ضیاء هر دوعینی خوب من
مُنتهای حُسنی و جدّ حسینی خوب من

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]