حسین الشهید اربعین بدون نغمه بانوی زائررضا پوراکرمی

همه فکر و ذهنم همینه که باز
دوباره به قصدت مسافر بشم
منم طی کنم جاده یِ عشقتو
با پایِ برهنه یه زائر بشم

آقا دست و بالم کمی خالیه
به هر کی سپردم خودش گیر بود
فروختم النگومو دیشب؛ فدات!
واسه قرض کردن دیگه دیر بود

دارم جمع و جور می کنم راهی شم
دوباره من و کوله وُ چادرم
با سنجاق زدم عکسِ حاج قاسم و
کنار شهیدِ دفاع از حرم

دلم لک زده واسه یِ موکبا
برا نذری و شربتِ زعفرون
واسه وعده کردن پایِ هر عمود
"همونجا که هستی، همونجا بمون!"

آقا نذر کردم به جایِ بابام
صد و ده عمود و پیاده برم
دلم تنگشه تازه سالش گذشت
چقد آرزو داشت بیاد تا حرم

آقا از تو پنهون که نیس غصّه هام
دیگه خسته م از حال و روزِ خودم
دوریت کار داده به دستم ببین
چجور بودم، الآن چجوری شُدم

دلم رو گرفتم کفِ دستم و
نواهایِ حاج منصوره توو سرم
داره می سوزه زخمایِ پام ولی
می خوام پا برهنه برم تا حرم

فدا خواهرت، چادرم خاکی شه
بسوزونه آفتاب کمی گونم و
قسم خوردم امسال دیگه اربعین
توو راهت آقاجون بدم جونم و

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]