میگویم میگویم با این قلب خسته
آمدم آمدم ای پهلو بشکسته
سجده آخرم / غرق خون شد سرم
گویم با دلبرم / من غریبم
تهدمت واللهِ ارکان الهدی ٣
ای مسیح علی در بین کوچه ها
در محراب کوفه میزنم دست و پا
سوزم از تاب و تب / میگویم زیر لب
وای از دل زینب / من غریبم
تهدمت والله ارکان الهدی ٣