علی المرتضی ضربت خوردن زمزمه شب آخرهرضا تاجیک

شب آخره كه توى كوفه مولا
داره ميره بازم كنار يتيما
روى شونه داره بازم كيسه ى نون
تا خالى نمونه شبا سفره هاشون

برا بار آخر غريبونه مولا
حلاليت امشب گرفت از يتيما
بميرم الهى چقدر غم كشيده
از اين خونه ها آه و نفرين شنيده
على جان  على جان ۴

 

 

يه عمره كه از دل داره مى كشه آه
نداره يه همدم به جز سينه ى چاه
با اينكه از احمد سفارش شنيدن
جواب سلام على رو نميدن

يه عمره كه قلبش اسير عذابه
هنوزم رو دستش رد يک طنابه
اونايى كه اشک چشاشو نديدن
در خونشونو به آتيش كشيدن
على جان على جان ۴

 

 

خودش ديد كه كوچه چطور غرق مِه شد
گل ياس حيدر به زير پا لِه شد
ايشالا چيزايى كه ديده نبينى
شنيده غريبونه فضه خذينى

آقايى كه هيچ جا خودش رو نمى باخت
چى ديد كه عباشو روى زهرا انداخت
وجودش آتيشه تا مى بينه كابوس
يه عمره مى سوزه با روضه ى ناموس
یا زهرا یا زهرا ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]