توبه هام توبه نمیشه تو بگو چیکار کنم
دوباره مثل همیشه تو بگو چیکار کنم
سر سفره ی ابوحمزه دوباره می شینم
با تو حرف می زنم و مهربونيتو می بینم
کاش منو ادب می کردی حال و روزم اين نبود
اگه خيلى دير بشه ديگه پشيمونى چه سود
اینقدر خوبی نکن خیلی بد عادت شدم و ...
قدرتو نمى دونم پر از قساوت شدم و ...
انقدر به روم نياوردى كه حالم اين شده
دل من با غير تو يه عمره همنشين شده
دل من سبک نميشه از همه سياهيا
هر بلا كه سر من بيارى حقمه خدا
اما وقتى كه دلم از آدما خسته ميشه
وقتى كه دراى دنيا روى من بسته ميشه
اين امام رضاست كه مى تونه منو نجات بده
براى رهايى از آتيش به من برات بده
يا امام رضا! دلم تنگه برا ايوون طلات
يعنى ميشه باز بشم مسافر صحن و سرات
"تو كه آخر گره رو وا مى كنى امام رضا
پس چرا امروز و فردا میکنی امام رضا"