ما کویریم، ببارید که باران خوب است
ذره ای نم بنشیند به بیابان خوب است
بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدم های تو چون قالی کرمان، خوب است
اینکه در محضر تو شاه و گدا یکسانند
با نگاه تو همین رتبه ی یکسان خوب است
بعد یک عمر گدایی ز همه فهمیدم
بدهد دست کریمان به گدا نان، خوب است
از کریمان طلب کم، به خدا کاهلی است
طلبیدن ز خدا همچو سلیمان خوب است
راه اگر راه سلوک است بدانید فقط
شاه باشد علی و بنده چو سلمان، خوب است
گریه در روضه به جای خودش، اما گاهی
تک و تنها سحری گریه ی پنهان خوب است
آب می نوشم و می گریم و مادر گوید
گریه کردن به لب کشته ی عطشان خوب است