گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد
باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد
خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینه ی حسن برادر به نظر میرسد
می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور
کودک شش ماهه، پیمبر به نظر میرسد
وقت جلوسش به سر دست امام زمان
حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد
چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش
در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد
کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین
یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد
در قد و بالا نه، ولی در دل و جرات چرا
با عمو عباس برابر به نظر میرسد
بعد علمدار، علمدار حرم میشود
بسکه ابوالفضلِ دلاور به نظر میرسد
با قدمش با جنمش با نفسش با دمش
محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد
مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشک رباب
روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد
حرمله گر تیر سه پر را نزند هم علی
با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد