محمد المصطفی شهادت زمزمه وقتِ رفتنه عبدالله باقری

ای کوثر من وقتِ رفتنه / اشکات قلبم و آتیش میزنه
زهرا جون تو جون مرتضی / غربت علی غصه ی منه
از قوم خیره سر خبر دارم
از حرصِ میخ در خبر دارم
از غنچه نشکفته ی پرپر ، خبر دارم

 

این دم آخر که مُحتضرم/ نمیره فکرِ زینب از سرم
بذا حسینم رو سینه م باشه/ یه قولی بده بری دخترم...
...زینب که کربلا کمک میخواد
از روی تل که میزنه فریاد
بدون تموم هستیِ زینب، زمین افتاد

 

گودال
بالا گرفته صحنهء پیکار/همه گودال و گرفته غبار
چادر کیه؟ زیر دست و پا/آی چکمه پوشا! زود برید کنار
از وسط هلهله ی سپاه
مادری اومده به قتلگاه
وقت فرود تیغ و نیزه ها، میکشه آه

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]