حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه ای یار من خدانگهدارتبهمن عظیمی

ای یار من خدانگهدارت
سالار من خدانگهدارت
منی که از اول عمر بی تو سفر نکرده بودم
پاشو ببین دارم میرم از اینجا با تن کبودم
میرم ولی تو قتلگاه می مونه هستی و وجودم
جانم حسین 3 جانم حسین جان
 

داغ تو میشه قاتل زینب
قرآن بخون برا دل زینب
ای قاری نیزه نشین بیچاره کردی خواهرت رو
خواهر بمیره نبینه رو نیزه ها چشم ترت رو
کاشکی میذاشتن بگیرم میون آغوشم سرت رو
حسین من 3 سالار زینب
 

خدا میدونه دخترت جون داد
وقتی سرت از نیزه ها افتاد
چیکار کنم تا نخوره سنگی به اون لبت برادر
بالای نیزه میگذره هر روز و هر شبت برادر
کنج تنور سوخته موهات بمیره زینبت برادر
حسین من 3 سالار زینب
 

وای از دل و از طعنه و دشنام
دروازه ی ساعات و شهر شام
با رفتنت برادرم تموم هستیم شده غارت
وای از دلم وای از دلم وای از غم و درد اسارت
وای از سر و طشت زر و از چوب و از لب و جسارت
حسین من 3 سالار زینب

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]