حسین الشهید گودال قتلگاه زمزمه غوغا شده تو کربلا پاشوبهمن عظیمی

تنگ غروب آرزوهامه
اشک غریبی توی چشمامه
دل زمین و آسمون از غصه ی دلم شکسته
خنجر به دست داره میره تو قتلگاه کسی که پسته
ای وای من ای وای من با چکمه رو سینت نشسته
جانم حسین 3 جانم حسین جان


شد خواهر تو خونجگر ای وای
چندین نفر به یک نفر ای وای
تو قتلگاه همراه تو با گریه مادر تو افتاد
تا افتادی روی زمین تو خیمه دختر تو افتاد
شمشیر و تیر ، سنگ و سنان به جون پیکر تو افتاد
جانم حسین 3 جانم حسین جان


پیش نگاه مادرت زهرا
سر رو بریدن از قفا اینجا
من مردمو زنده شدم دیدم که دستو پا زدی تو
با نیزه توو پهلوت زدن مادرتو صدا زدی تو
تا که شنیدی نالمو همونجا ناله ها زدی تو
جانم حسین 3 جانم حسین جان


اون یادگار مادر و بردن
بالای نیزه ها سر و بردن
تا اومدم ببوسمت دیدم که سر نداری داداش
برات بمیره خواهرت که بال و پر نداری داداش
داری میری، از حال این خسته خبر نداری داداش
جانم حسین 3 جانم حسین جان


غوغا شده تو کربلا پاشو
آتیش زدن به خیمه ها پاشو
ای غیرتی! پاشو ببین آتیش به خیمه ها رسیده
دامن دختر بچه ها سوخته ببین ای سر بریده
پاشو ببین برادرم که قامت زینب خمیده
جانم حسین 3 جانم حسین جان

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]