حسن المجتبی شهادت زمزمه پيش چشم زينب لبم غرق خونهرضا تاجیک

داره زهر تن سبزمو می سوزونه
پيش چشم زينب لبم غرق خونه
غريبم تو خونه
زخم زبون می شنوم از يارم   هيچكس نديد محنت از اين بيشتر
مذل المومنين به من ميگن           مگه ميشه غربت از اين بيشتر
دلم پره و درد دلهامو         تا حالا با هيچكس نگفتم من
سجاده ام رو از زير پاهام   می كشنو با سر می افتم من
وای غریبم غریبم غریبم

 

ندارن تو اين شهر همه احترامم
تو كوچه نميدن جواب سلامم
غريبی به نامم
می شِنوم هر روز روی منبر    دشنام و ناسزای به حيدر
آتيش زده هر روز به جون من    اون خنده های قاتل مادر
چشم بابام علی رو دور ديدن   تو اون شلوغی تو آتيش و دود
یادم نرفته که چطور زد با        غلاف شمشیری که دستش بود
وای یا زهرا یا زهرا یا زهرا

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]