فرزندان زینب کبری - - -واحد ، زمزمه شاگرد اکبرنعبدالله باقری

زبانحال حضرت زینب (س)

حسین من
همه بضاعتم، فدا قیام تو
دعام بوده فقط، بِشَن غلام تو ۲
حسین من
نیّت کردم اگر تو جنگ کردن سرافرازم
نذر اباالفضلم مدینه سفره بندازم
نجمه دو تا، خودت دوتا، حالا به ما رسید...؟!
شبیه مادرم میخوام بشم مادرْ شهید
کُشته من و حسین۲ صدای هل من ناصرت


زبانحال ارباب (علیه السلام)

زینب، زینب
با اشک چشمات که، شبیه بارونه
چقدر قشنگ زدی، موهاشون و شونه ۲
زینب، زینب
انداختی یادم روزِ آخری که مادرم
شونه کشید با اشک موی من و برادرم
چند باری یادمه که شونه از دستش افتاد ...
باشه! بگو آماده شن گُلات برا جهاد
شاگرد اکبرن۲ جمع باشه زینب خاطرِت

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]