علی المرتضی شهادت واحد ، زمزمه پس کجا موندی پهلوون (زبانحال چاه)عبدالله باقری

چند شبه چش به راهتم // کجایی ای تنهای شب گرد؟!
پس کجا موندی پهلوون // ای کوه غصه و غم و درد
دلم برا صدای پات تنگ شده         برای بارون چشات تنگ شده ۲
آه- آقا رازای قلبت رو گذاشتی
شبیه یک امانت روی دوشم
همه درد دلاتو گفتی با من
هنوز زنگ صداته توی گوشم:
الا ای چاه مردی که دلیره        دلش از مردم این شهر سیره
دیگه نفرین شون کردم الهی   خدا من رو از این مردم بگیره ۲
یا مظلوم  یاحیدر 3

نمیدونم شاید هنوز // تو خونه ی یتیما هستی
شاید دل از من بریدی // با چاه دیگه ای نشستی!
دلم برای عطر و بوت تنگ شده       برای بغض تو گلوت تنگ شده ۲
آه- آقا چند شب میشه عکس جمالت
نیفتاده میون سینه ی من
بیا بازم بگو ای چاه بشنو
شنیدن کی بود مانند دیدن:
الا ای چاه عهد خود گسستند     نمیدونی چه حرمت ها شکستند
به پیش بچه ها و اهل منزل           دو دست فاتح خیبر رو بستند ۲
یا مظلوم  یاحیدر 3


خشک شد چشم به راه این // نخلستون ساکت و دلگیر
نیای میشم بازم همون // چاه کویری زمین گیر
دلم برا سوز صدات تنگ شده    برای زار زار زدنات تنگ شده ۲
آه- آقا سنگ صبورت بودم اما
یه بار خاکسترم کردی سوزوندی
که دستات و گذاشتی روی شونم
با گریه توی گوشم روضه خوندی:
"الا ای چاه یارم را گرفتند           گلم عشقم بهارم را گرفتند
میون کوچه ها با ضرب سیلی    همه دار و ندارم را گرفتند 2"
یا مظلوم  یاحیدر 3

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]
    علیسه شنبه، 16 تير 1394 10:49
    با سلام خدا خیر بده آقای باقری حیف که دیر رسید ان شاالله سال بعد