علی المرتضی شهادت بدون نغمه هرجا كه مي رويم، آنجا تويي عليمحمد قاسمی

اين گونه اي كه تو، غرق خدا شدي
مانديم، بنده اي ! يا كبريا شدي ؟

هرجا كه مي رويم، آنجا تويي علي
كون و مكان شدي ارض و سما شدي

ما را نگاهِ تو از خاك آفريد
با اين حساب تو، باباي ما شدي

تا ما گدا شديم، بي ادّعا شديم
جود و كرم شدي، لطف و عطا شدي

سيلاب مشكلات، ما را ربوده بود
تا اينكه آمدي، مشكل گشا شدي
 
"هُمْ راكعون"شدي، "والسّابقون" شدي
هَم "إنّمايي" و، هَم "هلْ أتيٰ"شدي

ركن و مقام، تو، بيت الحرام، تو
در سرزمين وحي، سعي و صفا شدي

اي خشت، چون ادب كردي به محضرش  
حالا براي خود، ايوانْ طلا شدي

با درد آمديم، تسكين مان شَوي
با گريه آمديم، نورالبُكا شدي

اي مونس همه در وقت بي كسي
آخر خودت چرا تنها رها شدي؟

هنگامه ي فلق، ياد تو مي كنيم
چون در نماز صبح، حاجت روا شدي

اي فرق سر ز تيغ، وقتي شكافتي !
مانند مُصحفي، يكباره وا شدي ...

غرقاب خون خويش در بين آن گِليم
گريان روضه ي يك بوريا شدي

شبهاي قدر شد، همراه فاطمه
شايد روانه يِ  كربُــبلا شدي

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]