صورت فاطمي من پُر ز رد كبودي است
چون شكنجه گرم خدا نانجيبي يهودي است
رد شلاق به روی تن من
پر از زخم سر و گردن من
شده پاره پيراهن من
پر از آه و افسوس به لبهايم ذكر قدوس
من غريبم من غريبم
*****
در نفسهاي آخرم بر زمين مانده پيكرم
مي چكد اشك غربتم بر قدمگاه مادرم
بي قرارم در اين شام دلگير
ندارم توان زير زنجير
امان از تن خسته و پير
رضا جان كجايي كه مردم من از جدايي
من غريبم من غريبم
*****
در دل آه و گريه ها غصه اي مي كشد مرا
با لب تشنه خوانده ام روضه ي شاه كربلا
جد من را لب تشنه كشتند
بميرم زير دشنه كشتند
كسي را شبيهش نكشتند
سرش را بريدند تنش را در خون كشيدند
يا حسين جان يا حسين جان