جعفر الصادق شهادت زمزمه از کجا بگه روضه خونعبدالله باقری

تو اوج روضهء امام صادق می مونه از کجا بگه روضه خون
برا گریز، آخرِ روضه باید کجا بره این دلای پریشون؟
یه پیرغلام میگه جوون رسم ادب همینه
به احترامِ مادرش اول بریم مدینه
این بار اولی نیست       آتیش درِ، یه خونه ای تو پیچ و تابه
این بار اولی نیست           غریبونه، دست امامی تو طنابه
سخته ولی، خدا رو شکر خزون نیست / یه مادر جوون نیست
نه بار شیشه ای نه نیش مسمار / رو در و دیوار لکه های خون نیست
واغربتا  واویلا

بوی بهشت میده اگر مقاتل اگر حسینه و یه دنیا عاشق
خدا میدونه همه رو داریم از عطر نفس های امام صادق
آقائی که، بانی شده تاروضه ها به پاشه
مگه میشه، تو مجلسش ذکر حسین نباشه
این بار اولی نیست    که شعله ها، حرمت سادات و ندارن
این بار اولی نیست         بین آتیش، بچه ها در حال فرارن
سخته ولی، ایندفه لشگری نیست / غارت معجری نیست
جلو چشای زن و بچه دیگه / دعوا سره، رأس آب آوری نیست
واغربتا  واویلا

جمعه ای که آقا بیاد، تو دنیا باز بوی یاس و شقایق میپیچه
دوباره رو منبرای مدینه زمزمهء "قال الصادق" میپیچه
همچی شبی، شاید بقیع مجلس غم بگیره
اونجا شاید، مرثیه خون اینجوری دم بگیره:
این بار اولی نیست         تاریکی و، پای برهنه نیمهء شب
این بار اولی نیست   نفس زنون، بردن یکی و پشت مرکب
سخته ولی،اینجا که راه زیاد نیست / صدای جیغ و داد نیست
خدا رو شکر که موی این پیرمرد / مثل رقیه توی دست باد نیست
واغربتا  واویلا

عبدالله باقری

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]
    مهدیشنبه، 17 مرداد 1394 06:54
    سلام عالی بود - آقا فقط چرا تاریخ نمیزنید رو شعرا ممنونم