علی المرتضی شهادت ، بستر بدون نغمه کاش می شد تا که برگردانمت چون مادرممحسن حنیفی

اعتلا کن بر دو چشمان تر من بیشتر
بر نگاه و التماس آخر من بیشتر

التماست کرد آن شب، پای در، وقت وداع
از پر مرغابیان بال و پر من بیشتر

کاش می شد تا که برگردانمت چون مادرم
کاش می کرد التماست معجر من بیشتر

لااقل نگذاشتی بوسه زنم پیشانیت
کاش می شد تا بمانی در بر من بیشتر

زخم بر سر داری اما دست بر پهلو شدی
تو شکستی زیر داغ مادر من بیشتر

چشمهایت کاسه خون شد میان حرفهات
گفته هایت بوده حول محور من بیشتر

گریه کن شاید بلا برگردد از این دخترت
گریه کن بر قصه بغض آور من بیشتر

من از این تقسیم کوفی راضیم جان حسین
سهم تو یک ضربه و سهم سر من بیشتر

محسن حنیفی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]