خداوندا به حق آل یاسین
مَران دل را ازآن دریای تسکین
همه درها، شده دیوار برمن
اَغثنی یا غِیاث المُستغیثین !
***
هزاران سال اگر از در برانی
به حرمانم به خاکستر نشانی
نمی گردم ز درگاه تو نومید
الهی مهربانی، مهربانی !
***
غریبم، بی کسم، خوارم، شکسته
من آن گنجم که بازارم شکسته
خوشم من بر شکست دل، سراپا
که آنرا جذبه ی یارم شکسته
***
تو گر چاره نسازی محنتم را
بسوزانی دل بی طاقتم را
بنالم آنچنان تا پنج تن خود
بگیرند از تو آخر حاجتم را
***
تمنّا در زبانم نطفه بسته
عطش در بیت الاحزانم نشسته
همه خواهند جنس سالم، اما
پسندد یار من قلب شکسته
***
به شکوه لطف احسان را شکستم
حریم سبز ایمان را شکستم
ندارم حاصلی جز روسیاهی
نمک خوردم ، نمکدان راشکستم
***
به پشت پلک من دریا نشسته
به جز حسرت چه دارد پای بسته ؟
گرفته بغض خون راه گلو را
چه سان نالد چه سان ؟ نای شکسته
***
خدا در خانه ی خود هم غریبم
ز شهد شادمانی بی نصیبم
مثال دشتی آکنده از اندوه
گدای درگه امّن یُجیبم
***
به در گاهت پریشان آمدم من
اگر چه معصیت کارو بدم من
ز«اُدعونی»ی تو جرأت گرفتم
به دریای وفایت دل زدم من
***
خداوندا، خداوندا، خداوند
جدایی تا کجا؟ اندوه تاچند؟
ازین توبه شکستنها ملولم
رهایم کن ،رهایم کن ازین بند!
سید حسین موسوی
مَران دل را ازآن دریای تسکین
همه درها، شده دیوار برمن
اَغثنی یا غِیاث المُستغیثین !
***
هزاران سال اگر از در برانی
به حرمانم به خاکستر نشانی
نمی گردم ز درگاه تو نومید
الهی مهربانی، مهربانی !
***
غریبم، بی کسم، خوارم، شکسته
من آن گنجم که بازارم شکسته
خوشم من بر شکست دل، سراپا
که آنرا جذبه ی یارم شکسته
***
تو گر چاره نسازی محنتم را
بسوزانی دل بی طاقتم را
بنالم آنچنان تا پنج تن خود
بگیرند از تو آخر حاجتم را
***
تمنّا در زبانم نطفه بسته
عطش در بیت الاحزانم نشسته
همه خواهند جنس سالم، اما
پسندد یار من قلب شکسته
***
به شکوه لطف احسان را شکستم
حریم سبز ایمان را شکستم
ندارم حاصلی جز روسیاهی
نمک خوردم ، نمکدان راشکستم
***
به پشت پلک من دریا نشسته
به جز حسرت چه دارد پای بسته ؟
گرفته بغض خون راه گلو را
چه سان نالد چه سان ؟ نای شکسته
***
خدا در خانه ی خود هم غریبم
ز شهد شادمانی بی نصیبم
مثال دشتی آکنده از اندوه
گدای درگه امّن یُجیبم
***
به در گاهت پریشان آمدم من
اگر چه معصیت کارو بدم من
ز«اُدعونی»ی تو جرأت گرفتم
به دریای وفایت دل زدم من
***
خداوندا، خداوندا، خداوند
جدایی تا کجا؟ اندوه تاچند؟
ازین توبه شکستنها ملولم
رهایم کن ،رهایم کن ازین بند!
سید حسین موسوی