موسی الکاظم شهادت بدون نغمه عجب مراسم تشییع کم نظیری بودمحسن حنیفی

اگرچه بسته زنجیر و در اسیری بود
به دست بسته به دنبال دستگیری بود

نبود باب حوائج اسیر زندان ها
... همیشه پشت درخانه اش فقیری بود

نبود دخترکش تا به او کند تکیه
اسیر پای شکسته به وقت پیری بود

چقدر لاغر و زخمی شد و ...؛ شکست آخر
شبیه اینکه گلاب از گلی بگیری بود

به روی تخته تنش را غلام ها بردند
عجب مراسم تشییع کم نظیری بود

برای بی کفنی گریه می کند کفنش
همان که سهم تنش کهنه حصیری بود

محسن حنیفی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]