هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که میکشی تو ز عبد فراری خود ناز
جسور کس چو من و مهربان کسی چو تو نیست
که با همه بدیام باز با تو گفتم راز
چه حکمتی است که در لحظۀ شروع گناه
تو میکنی کرم و عفو خویش را آغاز
هنوز باز نگشته، تو میگشایی در
هنوز توبه نکرده، مرا دهی آواز
اگر سؤال کنی من کیام، تو کی؟ گویم
منم ذلیل گنه، تو عزیز بنده نواز
تو دست لطف گشودی و آشتی کردی
من از چه دست نکردم به جانب تو دراز
نخواندهام به همه عمر، یک نماز درست
هم از خدا خجلم، هم ز خویش، هم ز نماز
به جای آنکه بسوزانیام به نار جحیم
مرا به آتش مهر و محبتت بگداز
به طایر دل «میثم» پری عنایت کن
که بـا کبوتر صحن علی کند پرواز
استاد غلامرضا سازگار
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که میکشی تو ز عبد فراری خود ناز
جسور کس چو من و مهربان کسی چو تو نیست
که با همه بدیام باز با تو گفتم راز
چه حکمتی است که در لحظۀ شروع گناه
تو میکنی کرم و عفو خویش را آغاز
هنوز باز نگشته، تو میگشایی در
هنوز توبه نکرده، مرا دهی آواز
اگر سؤال کنی من کیام، تو کی؟ گویم
منم ذلیل گنه، تو عزیز بنده نواز
تو دست لطف گشودی و آشتی کردی
من از چه دست نکردم به جانب تو دراز
نخواندهام به همه عمر، یک نماز درست
هم از خدا خجلم، هم ز خویش، هم ز نماز
به جای آنکه بسوزانیام به نار جحیم
مرا به آتش مهر و محبتت بگداز
به طایر دل «میثم» پری عنایت کن
که بـا کبوتر صحن علی کند پرواز
استاد غلامرضا سازگار