محمد المصطفی رحلت بدون نغمه پاداش رسالتغلامرضا سازگار

مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غريب
شهر مدينه را به جگر داغ مصطفاست
خون گريه کن مدينه! کز اين ماتم عظيم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبيا همه چون فاطمه يتيم
زيرا عزاي قافله سالار انبياست
خلقت چه لايق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبي
شهر مدينه يکسره آبستن بلاست
قومي براي غصب خلافت شدند جمع
يا لَلعَجَب! وصي پيمبر، علي، کجاست
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بيت کبرياست
آتش زدن به خانه ي ريحانه ي رسول
پاداش رنج هاي شب و روز مصطفاست
آزردن بتول پس از رحلت رسول
باللَّه قسم شروع جنايات کربلاست
از لحظه اي که غصب خلافت شد از علي
تا حشر حقّ آل محمد به زير پاست
هرروز راس شاه شهيدان به نوک ني
هرشب صداي ناله ي زهرا به گوش ماست
ميثم! قسم به ميثمِ آزاده ي علي
آزادگي ولايت سلطان اولياست

استاد غلامرضا سازگار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]