علی المرتضی عید غدیر بدون نغمه وجود محفل عيد است و عيد عيد غديرغلامرضا سازگار

وجود محفل عيد است و عيد عيد غدير
مبارک است به خلق و خداي حي قدير
ز سنگ و کوه و در و دشت و باغ و نخل و گياه
رسد به اوج سماوات نغمة تکبير
کسي که بود امير تمام عالم ها
دوباره خوانده اميرش خداي حي قدير
پيمبران همه قرآن گرفته اند به دست
کنند آية اکملت دينکم تفسير
فرشتگان ز پر و بال و حوريان از زلف
پراکنند به خاک غدير مشک و عبير
نموده دست علي را بلند ختم رسل
که اي مهاجر و انصار از صغير و کبير
رسيده حکم به من از خداي عزوجل
که قادر است و حکيم است و ناظر است و بصير
سه بار حکم خداوند شد به من نازل
من آن نيم که به ابلاغ آن کنم تقصير
هر آنکه را که منم رهبر و منم مولا
علي بر اوست امام و علي بر اوست امير
کسي که پشت کند بر علي ز بخل و حسد
در افکنند به رويش به قعر نار سعير
علي به عمر زمان و علي به کل مکان
خداي راست سفير و رسول راست وزير
علي است رهبر آزاد مرد کل جهان
که ديو نفس ورا لحظه اي نکرده اسير
علي است عالم رحمت، علي است عالم دهر
علي است فيض مدام و علي است خير کثير
علي امام امامان و انبياي سلف
علي است نور و علي کوثر و علي تطهير
علي معلم آيات وحي در تأويل
علي مکمل دين خداست در تعبير
علي است تيغ خداوند در نيام قضا
علي است تيرالهي به چلة تقدير
علي است رهبر و مولا و مقتداي شما
که علم دارد و اخلاص دارد و شمشير
علي کسي است که مؤمن از او جدا نشود
اگر کشند به تيغش وگر زنند به تير
الا الا بشتابيد بهر بيعت او
تمام از زن و مرد و جوان و کودک و پير
علي است سلسله دار شما مسلمانان
که نفس را ز ازل بسته در غل و زنجير
علي امين و علي مؤمن و علي ايمان
علي نجات و علي منجي و علي است مجير
علي کسي است که در ساية عبادت حق
به يک اشاره کند آفتاب را تسخير
بدون نور علي خلق ظلمت محض اند
الا که نور بگيريد از اين سراج منير
الا وصي و دم و لحم و نفس پيغمبر
الا تمام رسل از سوي خدات بشير
تو دست و صورت و چشم و زبان حق باشي
چگونه وصف تو را با قلم کنم تقرير
اگر اراده کني فرش را برند به عرش
وگر اشاره کني عرش را کشند به زير
همه ولايت تکويني ات به اذن خداست
جز اين عقيده گرم هست بايدم تکفير
مگر نه ختم رسل ماه را نمود دو نيم
مگر نه مهر به دست تو باز شد ز مسير
لباس فقر و سرير خلافت اين عجب است
تفاوتي نکند نزد تو امير و فقير
نکرده عقد، تو دادي طلاق دنيا را
که تو بلند مقامي و اوست پست و حقير
هزار دام به راهت نهاد و بگسستي
چنان که پاره شود ريسمان به پنجة شير
به جز تو کس نفرستاده،  اي خدا خصلت
براي قاتل خونخوار خويش کاسة شير
عدو ز دشمني و دوستان تو از ترس
فضائل تو نگفتند و گشت عالم گير
خدا کند برسد دانش بشر آنجا
که خطبه هاي بلند تو را کند تکثير
کجا امام توان يافت چون تو يا مولا
که بهر پيرزني طبخ نان کند ز خمير
پس از تو، پيشتر از تو، نديده چشم جهان
زعيم خاک نشين و امام عرش سرير
اگر تمامي عالم دهند پشت به هم
به جنگ تو، نکند در شجاعتت تأثير
امام بعد پيمبر علي بود "ميثم"
بگو به خصم برو از حسد بسوز و بمير

استاد غلامرضا سازگار
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]